X

فصل پانزدهم هندبوک استنلس استیل

02135089 شماره تماس
هندبوک استنلس استیل، فصل پانزدهم – واژه نامه استنلس استیل
اصطلاحات و کلمات تخصصی استفاده شده در فصل های مختلف هندبوک که نیاز است آن ها را بدانید.
گروه فلز
گروه فلز

قیمت ورق استیل؛ فروش انواع ورق استیل صنعتی و ورق استنلس استیل در آلیاژ و ضخامت های مختلف. با حرفه ای ها خرید کنید تلفن: 35089-021

فصل پانزدهم واژه نامه استنلس استیل

در این فصل توضیحاتی در مورد برخی کلمات که در فصول مختلف آمده، آورده شده است. هم چنین در آخر هر توضیح فصلی که می توان آن کلمه را یافت نیز قید گردیده است. (C4 = فصل چهارم).
سطح 1D: این سطح بر طبق استاندار EN 10088-2 طراحی شده و نشانگر آلیاژی است که تحت نورد گرم، عملیات حرارتی و اسید شویی قرار گرفته و فاقد هرگونه اکسید سطحی می باشد (C4، C5).
استیل دوپلکس 22Cr: گرید 2205 که در برخی موارد تحت عنوان استنلس استیل دوپلکس 22Cr نیز شناخته می شود، دارای محتوای کروم در حدود 22 درصد می باشد (C2).
استیل سوپردوپلکس 25Cr: گریدهای 2507 و 4501 نیز نامیده شده و درصد کروم در ترکیب شیمیایی آن ها نزدیک به 25 درصد است (C2).
سطح 2B: این سطح بر اساس استانداردهای EN 10088-2 و ASTM A480 طراحی شده و نشان دهنده آلیاژی است که تحت نورد سرد، عملیات حرارتی و عبور از غلتک های صیقلی قرار گرفته است. البته این عبور از غلتک های صیقلی ممکن است همراه با عملیات تنش گیری انجام گیرد (C4، C5).
سطح 2BB: این سطح از جمله طراحی های ویژه شرکت Outokumpu بوده که آلیاژ در آن تحت نورد سرد، عملیات حرارتی، اسیدشویی براق و عبور از غلتک های صیقلی قرار گرفته است (C5).
سطح 2D: این سطح مطابق با استاندارد ASTM A480 طراحی شده و طی آن آلیاژ تحت نورد سرد، اسیدشویی و اکسیدزدایی قرار می گیرد (C4، C5).
سطح 2E: این سطح بر اساس استاندارد EN 10088-2 طراحی شده و آلیاژ تحت نورد سرد، عملیات حرارتی و اکسیدزدایی مکانیکی قرار گرفته است (C4، C5).
سطح 2H: این سطح با توجه به استاندارد EN 10088-2 طراحی می شود، به طوریکه آلیاژ سرد نورد شده تا مراحل خاصی از کشش، تحت کار سرد قرار می گیرد (C5).
سطح 2R: این سطح مطابق با استاندارد EN 10088-2 طراحی شده و در آن آلیاژ سرد نورد شده، تحت آنیل روشن قرار می گیرد، یعنی عملیات حرارتی آن تحت گاز بی اثر انجام می شود (C4، C5).
استیل سوپرآستنیتی 6Mo: این آلیاژ تحت عناوین گریدهای 254 SMO و 4529 نیز شناخته می شود و حاوی حدود 6 درصد مولیبدن می باشد (C2).
استیل سوپرآستنیتی 7Mo: این آلیاژ بیشتر به گرید 654 SMO معروف و حاوی حدود 7 درصد مولیبدن است (C2).
اکتیواسیون (فعالسازی): تغییر سطح خنثی فلز به حالت فعال شیمیایی (C6).
شرایط اکتیو (فعال): 1-حالتی از فلز که بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محصول واکنش بگذارد، در حال خوردگی می باشد. یا 2-پتانسیل الکترود منفی یا کمتر (C6).
آنیون: یون با بار منفی. آنیون در الکترولیت به سمت آند حرکت می کند (C6).
ناهمسانگردی (مقدار r): نسبت بین ضخامت و عرض کرنش در آزمون کشش (C7).
عملیات حرارتی آنیل: این فرآیند ریز ساختار ماده را تغییر داده و باعث تغییر در خصوصیاتی مانند استحکام، سختی و شکل پذیری آلیاژ می گردد (C5).
آند: الکترود سلول الکتروشیمیایی که در آن اکسیداسیون اتفاق می افتد (C6).
AOD: مخفف Argon Oxygen Decarburization به معنی دی کربوریزاسیون آرگون اکسیژن که روشی است به منظور کاهش میزان کربن در استنلس استیل مذاب (C1، C4).
خط AP: خط عملیات حرارتی آنیل و اسید شویی (C4).
خوردگی اتمسفری: خوردگی فلز در اثر تماس با مواد موجود در اتمسفر مانند آب، دی اکسید کربن، بخار آب و ترکیبات گوگرد و کلر (C6).
فاز آستنیت: یکی از دو فاز فلزی در استنلس استیل با ساختار FCC می باشد. زمینه آستنیت به وسیله عناصر آستنیت زا مانند نیکل و نیتروژن قابل افزایش می باشد. (C3).
استنلس استیل آستنیتی: استنلس استیل آستنیتی بزرگ ترین گروه از انواع فولاد های زنگ نزن می باشد. از جمله خواص آنها می توان به مقاومت عالی در برابر خوردگی، شکل پذیری خوب و قابلیت جوش پذیری اشاره کرد. چقرمگی خوب این آلیاژها در دماهای پایین باعث شده که در کاربردهای برودتی و کرایوژنیک مورد استفاده قرار گیرند. کار سرد باعث افزایش استحکام در آن می شود. استنلس استیل آستنیتی فاقد خاصیت مغناطیسی می باشد (C2).
جوشکاری خودکار: جوشکاری بدون فیلر (C10).
سطح BA: این سطح که طبق استاندارد ASTM A480 طراحی شده، طی آن آلیاژ آنیل روشن می شود، یعنی عملیات حرارتی آن تحت گاز بی اثر انجام می گیرد (C4، C5).
خط BA: خط آنیل روشن. در این خط برای جلوگیری از اکسیداسیون آلیاژ در طی فرآیند، از هیدروژن یا ترکیبی از هیدروژن و نیتروژن استفاده می شود (C4).
میلگرد: میلگرد ها را می توان هم در شرایط نورد گرم و هم نورد سرد و به شکل های هندسی مختلف از جمله دایره ای، مربعی، شش ضلعی و هشت ضلعی تولید نمود (C5).
ساختار BCC: ساختار کریستالی مکعب مرکزدار. در این شبکه هشت اتم در گوشه های مکعب و یک اتم در مرکز مکعب قرار می گیرد، شکل 3:6 (C3).
ساختار BCT: اگر نرخ سرد کردن بسیار سریع باشد، کربن زمان کافی برای نفوذ نخواهد داشت و آلیاژ دچار یک استحاله ی شدید در ساختار کریستالی می شود که به آن استحاله مارتنزیتی نیز گفته می شود که در آن آستنیت تبدیل به مارتنزیت می شود و دارای ساختار کریستالی body centered tetragonal (BCT) است، شکل 3:6 (C3).
بیلت یا شمشال: بیلت که به عنوان شمشال نیز شناخته می شود ، طول بیشتری نسبت به شمش دارد و سطحی دایره شکل یا مربعی با عرضی کمتر از ۱۵سانتیمتر یا به عبارتی سطح مقطع کوچک تر از ۲۳۰ سانتیمتر مربع دارد (C5).
بلوم یا شمشه: بلوم که به عنوان شمشه نیز شناخته می شود در واقع همان بیلت ولی با عرض بیش از ۱۵ سانتیمتر یا به عبارتی سطح مقطع کوچک تر از ۲۳۰ سانتیمتر مربع است. به همین دلیل معمولاً بلوم و بیلت در یک دسته قرار می گیرند. عمده مصارف بلوم برای ساخت ریل، سپری، ناودانی، قوطی، تیرآهن و غیره می باشد(C5).
آنیل روشن: عملیات حرارتی استنلس استیل سرد نورد شده که برای جلوگیری از اکسیدشدن از گازهای بی اثر چون هیدروژن یا ترکیبی از هیدروژن و نیتروژن استفاده می شود(C4).
BWR: مخفف Nuclear Boiling Water Reactor به معنی رآکتور هسته ای با محوریت آب جوش (C6).
C700: این نماد به این معنی است که آلیاژ تا استحکام کششی حدود 700 مگاپاسکال سخت کاری شده است (C5).
CAPL: کوتاه شده Continuous Annealing and Pickling Line به معنی خط اسیدشویی و آنیل مداوم (C4).
کربوریزاسیون: نوعی خوردگی در دمای بالا که در آن استنلس استیل با گاز کربن مونوکسید یا ترکیبی از کربن مونوکسید و کربن دی اکسید واکنش می دهد (C6).
اکسیداسیون فاجعه بار: این اکسیداسیون در محدوده دمایی 640 الی 950 درجه سانتی گراد و در حضور عناصری که اکسیدهای آنها ذوب شده یا در حالت یوتکتیک قرار دارند و اکسید کروم (Cr2O3) رخ می دهد. به همین دلیل از حضور مولیبدن در آلیاژ که منجر به ایجاد اکسیدهای با نقطه ذوب پایین می شود، در دماهای کاری بالاتر از 750 درجه سانتی گراد باید خودداری شود (C6).
کاتد: الکترود سلول الکتروشیمیایی که احیا در آن رخ می دهد (C6).
حفاظت کاتدی (CP): یکی از روش های محافظت از خوردگی فلزات توسط کاتد قرار دادن سطح فلز در یک سلول الکتروشیمیایی است (C6).
کاتیون: یون با بار مثبت. کاتیون در الکترولیت به سمت کاتد حرکت می کند (C6).
CCT: خلاصه Critical Crevice corrosion Temperature به معنی دمای بحرانی خوردگی شیاری (C6).
فاز چی: فازی بین فلزی و شکننده با ساختار مکعبی. فاز چی در نمودار سه تایی آهن-کروم-مولیبدن رخ می دهد (C3).
کویل: ورق های حاصل از نورد سرد و یا گرم که به شکل حلقه (رولی) جمع می شوند (C5).
نورد سرد: نورد استنلس استیل در دمای اتاق (C4).
کار سرد: کار سرد، که به کرنش سختی یا کار سختی نیز معروف است، تقویت فلز به وسیله تغییر شکل پلاستیک می باشد (C5).
خوردگی: تخریب تدریجی مواد در واکنش با محیط اطرف آن (C6).
خوردگی خستگی: خستگی ناشی از ترکیبی از فشار مکانیکی و محیط خورنده (C6، C7).
پتانسیل خوردگی: پتانسیل سطح خورنده در یک الکترولیت نسبت به الکترود مرجع در شرایط مدار باز (همچنین به عنوان پتانسیل مدار باز نیز شناخته می شود) (C6).
اتمسفر كاترل: این اتمسفر در ساختار BCC وجود دارد و توضیح می دهد که چگونه نابجایی ها در برخی از فلزات به ذرات کربن یا نیتروژن متصل می شوند (C4).
CPP: مخفف Continuously Produced Plate به معنی پلیت تولید شده با استفاده از ریخته گری مداوم (C4، C5).
CPT: مخفف Critical Pitting corrosion Temperature به معنی دمای بحرانی خوردگی حفره ای (C6).
خزش: عبارتست از تغییر شکل آهسته و پیوسته جامد تحت تنش ثابت با زمان که تنها در دماهای بالا رخ می دهد (C7).
استحکام پارگی خزش، Rkm: تنش منجر به پارگی طی زمانی مشخص که در منطقه خزش اتفاق می افتد (C7).
خوردگی شیاری: گونه ای از خوردگی ست که واکنش آندی آن درون شیاری در سطح که تماس چندانی با بیرون ندارد رخ می دهد (C7).
دمای بحرانی خوردگی شیاری (CCT): کمترین دمایی که در آن خوردگی شیاری (در شرایط آزمایشگاهی) شروع می شود (C6).
دمای بحرانی خوردگی حفره ای (CPT): کمترین دمایی که در آن خوردگی حفره ای (در شرایط آزمایشگاهی) شروع می شود (C6).
استیل پایه کروم: استنلس استیل فریتی به علت وجود مقادیر زیاد کروم در ترکیب شیمیایی، بعضاً به عنوان استیل پایه کروم نیز شناخته می شود (C2).
خط CTL: مخفف Cut-To-Length line به معنی خط برش در راستای طولی (C4).
CVC: مخفف Continual Varying Crown به معنی تغییر تاج مداوم (C4).
فریت دلتا: شکل غیرمغناطیسی فریت است که در دماهای بین 1403 تا 1535 درجه سانتی گراد (دمای ذوب) پایدار می باشد (C10).
چگالی: چگالی یا دانسیته یک ماده (که به آن جرم حجمی یا جرم مخصوص نیز می گویند)، جرم آن به ازای حجم واحد می باشد (C8).
گوگرد زدایی: روشی است به منظور حذف ترکیبات گوگرد از گازهای خروجی. در صورتی که این فرآیند انجام نشود، گوگرد موجود در گاز می تواند موجب ترکیبات اسیدی شده و تجهیزات را با مشکل مواجه کند.
DFT: کوتاه شده Density Functional Theory به معنی نظریه تابعی چگالی است و نظریه ای در چارچوب مکانیک کوانتومی برای بررسی ساختار الکترونی فازهای متراکم با حل معادله شرودینگر می باشد (C1).
استنلس استیل دوپلکس: فولادی ضدزنگ با ریز ساختار فریتی-آستنیتی. تعادل دو فاز فریت و آستنیت در زمینه تقریباً برابر است و به علت وجود فاز فریت، این نوع از آلیاژ مغناطیسی می باشد.
EAF: کوتاه شده Electric Arc Furnace به معنی کوره قوس الکتریکی (C4).
مدول الاستیک: یا مدول یانگ که معیاری برای توصیف صلبیت مواد جامد است (C7، C8).
تغییر شکل پلاستیک/ الاستیک: در ناحیه الاستیک، فشار اعمال شده پس از برداشتن به طور کامل بازیابی می شود. در حالی که در منطقه پلاستیک، فقط قسمت الاستیک فشار بازیابی می گردد (C7).
مقاومت الکتریکی: به مقاومتی که الکترون ها در مسیر حرکت خود در جسمی رسانا با آن مواجه اند، مقاومت الکتریکی می گویند (C8).
الکترولیت: ماده ای شیمیایی و رسانای الکتریکی حاوی یون های آزاد (C6).
تنش-کرنش مهندسی/ واقعی: منحنی تنش-کرنش مهندسی بر اساس سطح مقطع نمونه اصلی بوده، در حالیکه منحنی تنش-کرنش واقعی بر اساس کاهش مداوم سطح مقطع نمونه هنگام تغییر شکل می باشد (C7).
ریزساختار هم محور: ساختاری که در آن جهت دانه ها تقریباً یکسان می باشد (C4).
یوتکتیک: ترکیبی همگن از موادی است که در یک دمای واحد ذوب یا منجمد می شوند که این دما پایین تر از نقطه ذوب هر یک از ترکیبات به صورت جداگانه می باشد (C6).
خستگی: به شکست ماده در اثر اعمال نیروهای متناوب کمتر از استحکام نهایی و (اغلب) کمتر از حد تسلیم، خستگی گفته می شود (C7).
عمر خستگی: بیانگر تعداد سیکل های تنشی است که جسم مورد آزمایش تا قبل از این که شکست نهایی رخ دهد، طی می کند (C7).
ساختار FCC: FCC یا (Face Centered Cubic) یا مکعب با سطح مرکز دار یکی از شبکه های کریستالی است. در این شبکه هشت اتم در گوشه های مکعب و شش اتم در مراکز 6 وجوه مکعب قرار می گیرند، شکل 3:6 (C3).
فاز فریت: محلول جامد بین نشین کربن در آهن آلفا با شبکه BCC. این فاز توسط عناصر فریت زا مانند کروم و مولیبدن تقویت می گردد (C3).
استنلس استیل فریتی: فولادی با ریزساختار فریتی که مغناطیسی می باشد. این آلیاژ حاوی مقادیر بسیار ناچیزی نیکل بوده و باعث می شود قیمت آن نسبت به آن دسته آلیاژهایی که از محتوای نیکل بالاتری برخورداند، ارزانتر باشد (C2).
فرو کروم، FeCr: عنصر آلیاژی مهم برای تولید استنلس استیل (C4).
فرومغناطیس: مکانیزمی اساسی است که توسط آن مواد خاص (مانند استنلس استیل) آهن ربای دائمی می شوند یا به آهن ربا جذب می شوند (C8).
خوردگی گالوانیکی: به خوردگی در اثر وجود اختلاف پتانسیل الکتریکی بین فلزات در ارتباط با یکدیگر گفته می شود (C6).
سختی: به قابلیت ماده به مقاومت در برابر تغییر شکل دائم یا نفوذ یک نفوذکننده به سطح آن گفته می‌شود (C7).
منطقه متاثر از حرارت یا HAZ: به منطقه ی اطراف فلز جوش گفتـــه می شود که دمای آن بالا رفته اما ذوب نشده است و این بالارفتن دما در آن سبب ایجاد تغییرات متـــالورژیکـــی شده است و وسعت این ناحیه و شدت آن بستگــی به خواص فلز پایه و تمرکز و شدت گرمای جوش و نوع فرآیند جوشکاری دارد (C10، C13).
ظرفیت گرمایی: یا ظرفیت حرارتی یک کمیت فیزیکی برای یک ماده بوده و آن مقدار گرمائی است که اگر به مقدار معینی از آن ماده داده شود دمای آن یک واحد افزایش خواهد یافت (C8).
گرمای ورودی: مقدار گرمای اعمال شده در حین جوشکاری که به صورت KJ/mm بیان می شود (C10).
HIC: کوتاه شده Hydrogen Induced Cracking و به معنی ترک خوردگی ناشی از هیدروژن می باشد (C10).
خواص مکانیکی دما بالا: خواص مکانیکی در دماهایی که خزش خاصیت غالب می باشد (C7).
HISC: مخفف Hydrogen Induced Stress Cracking به معنی ترک تنش خوردگی ناشی از هیدروژن (C6).
ترک خوردگی گرم: ترک های ایجاد شده در طول انجماد پس از جوشکاری (C10).
نورد گرم: نورد استنلس استیل در دمای بالاتر از دمای تبلور مجدد مواد (C4).
تردی هیدروژنی: پدیده ای است که ترد شدن فلزات را پس از قرار گرفتن در معرض هیدروژن شرح می دهد به طوریکه هیدروژن به داخل مرز دانه ها نفوذ کرده و باعث ترک خوردگی می گردد (C6، C10).
ترک خوردگی ناشی از هیدروژن، HIC: در این نوع خوردگی، هیدروژن به داخل مرزهای دانه نفوذ کرده و باعث ترک خوردگی می شود (C10).
شمش: محصولی نیمه تمام فولادی بوده که با ریخته گری مذاب در قالب های با اندازه ثابت بدست می آید (C5).
خوردگی بین دانه ای: گونه ای از خوردگی است در پیرامون کریستالیت های فولاد یعنی مرزدانه رخ می دهد (C6).
دمای متقاطع: دمای توصیه شده ی مواد بین پاس های جوشکاری که می تواند به عنوان حداقل یا حداکثر دما تعیین شود (C10).
هزینه چرخه عمر: چرخه عمر بازه زمانی ای است که از زمان شناسایی نیاز به یک دارایی یا تجهیز شروع شده و پس از خرید و بهره برداری، با اسقاط آن خاتمه می یابد. تمامی هزینه های مرتبط با دارایی در این بازه را هزینه چرخه عمر آن دارایی می نامند که اصطلاحاً Life Cycle Cost یا LCC نامیده می شود (C9).
دمای لیکوئیدوس: دمایی که از آن، یک فاز جامد شروع به تشکیل مذاب می کند (C3).
LME: مخفف Liquid Metal Embrittlement به معنی شکنندگی فلز مذاب (C12).
LNG: مخفف Liquid Natural Gas به معنای گاز مایع طبیعی (C9).
خوردگی موضعی: این نوع خوردگی به شکل های حفره دار شدن، شیاری و رشته ای ایجاد می شود. خوردگی بین دانه ای نیز با توجه به ساختار متالورژیکی می تواند نوعی خوردگی موضعی در نظر گرفته شود (C6).
نوار لودر (Lüders band): به منطقه تغییر شکل پلاستیک موضعی در مواد گفته می شود که ایجاد آن در موادی که رفتار الاستیک-پلاستیک غیریکنواخت و پلاستیک یکنواخت از خود نشان می دهند، همراه با کاهش بار از میزان تنش تسلیم بالایی تا تنش تسلیم پایینی است (C4، C5).
فاز مارتنزیت: فازی با ساختار BCT که ناشی از تغییر فاز آستنیت ناپایدار در هنگام سرد شدن می باشد (C3).
استنلس استیل مارتنزیتی: فولاد با ریزساختار مارتنزیتی که مغناطیسی بوده و دارای استحکام بالایی می باشد (C2).
حداکثر میزان کرنش: یا کرنش منجر به شکست با علامت اختصاری Ax نشان داده شده که x نشانگر طول گیج اولیه می باشد (C7).
Md30: دمایی که در آن 30 درصد تغییر شکل (کرنش واقعی به میزان 0.3) موجب ایجاد 50 درصد فاز مارتنزیت از یک ساختار آستنیتی می شود (C3، C7).
پوسیدگی کربن: شکلی خاص است از کربوریزاسیون تحت عنوان کربوریزاسیون از نوع فاجعه بار که معمولاً در فرایندهای عملیات حرارتی، پالایشی و پتروشیمی در دماهای پایین تر بین 450 تا 700 درجه سانتی گراد اتفاق می افتد (C6).
ریزساختار: ریزساختار استنلس استیل، فریتی، مارتنزیتی، فریتی-آستنیتی و یا آستنیتی می باشد. گریدهای فریتی دارای ساختار BCC، آستنیتی FCC و مارتنزیتی BCT می باشند (C2).
اسید ترکیبی: حمام اسیدشویی غالباً ترکیبی از اسید نیتریک (HNO3) و اسیدهیدروفلوئوریک (HF) می باشد (C4).
دمای Ms: دمایی که زیر آن تغییر فاز از آستنیت به مارتنزیت آغاز می شود (C3).
نیتریداسیون: نوعی خوردگی دما بالا است که در آن، استنلس استیل با ترکیبات نیتروژن در محیط واکنش می دهد (C6).
سطح No.1: این سطح طبق استاندارد ASTM A480 طراحی شده و طی آن آلیاژ تحت نورد گرم، عملیات حرارتی، اسیدشویی و اکسیدزدایی قرار می گیرد (C4، C5).
اکسیداسیون: از دست دادن الکترون در یک واکنش شیمیایی. خوردگی فلزی که در دمای بالا در معرض گاز اکسید کننده قرار می گیرد. استنلس استیل با اکسیژن، آب و دی اکسید کربن واکنش داده و اکسید بر روی سطح آن شکل می گیرد (C6).
Passivation: پسیو یا غیر فعال سازی سطح و یک مرحله ضروری در افزایش مقاومت به خوردگی قطعات از جنس استنلس استیل می باشد. این فرآیند اعمال پوشش یا برداشتن یک لایه از فلز نیست بلکه تغییر در ساختار سطح است که اگر به روش درست انجام نگیرد منجر به افزایش خوردگی در فلز می شود (C11).
لایه خنثی: لایه اکسید کروم روی سطح استنلس استیل که از حملات خوردگی جلوگیری می کند (C14).
pH: اندازه گیری میزان اسیدیته یک محلول. pH آب خالص نزدیک به 7 می باشد. محلول های با pH کمتر از 7 اسیدی و pH بالاتر از 7 قلیایی می باشد (C6).
اسیدشویی: عملیات حذف اکسیدهای سطحی در حمام اسیدی شامل ترکیبی از اسیدنیتریک و اسید هیدروفلوئوریک (HF) می باشد (C4، C5، C11).
خوردگی حفره ای: نوعی خوردگی موضعی می باشد که باعث ایجاد حفره های کوچک در فلزات می‌شود (C6).
پتانسیل حفره: پتانسیلی که بالاتر از آن گودال شروع به رشد کردن می کند. هرقدر مقدار این پتانسیل بیشتر باشد، مقاومت آلیاژ در برابر خوردگی حفره ای بیشتر خواهد بود (C11).
معادله ی مقاومت در برابر خوردگی حفره ای (PRE، PREN): معادله مورد استفاده به منظور پیش بینی مقاومت استنلس استیل در برابر خوردگی حفره ای بر اساس ترکیب شیمیایی. برای این منظور معادلات زیادی وجود دارد که یکی از آنها عبارتست از:
PRE = % Cr + 3.3 x %Mo + 16 x % N (C6)
پلیت: محصولات تخت با ضخامت بیشتر از 3 میلیمتر (بر اساس استاندارد EN 10079) یا 4.76 میلیمتر (بر اساس استاندارد ASTM A480) (C5).
جزء در هر میلیون (ppm): برای محلول های آبی 1 ppm = 1 mg/l = 0.0001 % (C6).
رسوب سختی: سخت شدن توسط مکانیزمی خاص که شامل تشکیل رسوب درون ریزساختار می باشد (C2).
PRODEC: مخفف PRODuction EConomy که علامت تجاری شرکت Outokumpu برای برخی گریدهای استنلس استیل با قابلیت ماشینکاری بهتر می باشد (C2، C9، C10).
استحکام ثابت Rp0.2: سطح تنش مهندسی که 0.2 درصد کرنش مهندسی دائم بعد از بارگذاری تا Rp0.2. این نقطه به عنوان شروع تغییر شکل پلاستیک استنلس استیل تعریف می گردد. استحکام ثابت در 1 درصد (Rp1.0) نیز برای گریدهای آستنیتی استفاده می شود (C7).
خط RAP: مخفف Rolling, Annealing and Pickling line به معنی خط نورد، آنیل و اسیدشویی (C4).
تبلور مجدد: عملیات حرارتی که به منظور نرم کردن فولادی که قبلاً به وسیله ی کار سرد، سخت شده و همچنین کنترل ساختار دانه در محصول نهایی (C5).
احیا: دریافت الکترون در یک واکنش شیمیایی (C6).
REM: مخفف Rare Earth Metal به معنی عناصر آلیاژی مهم بکار رفته در فولادهای مقاوم در برابر حرارت (C6).
میله: محصولات طولی گرم نورد شده با اندازه اسمی 5 میلیمتر یا بیشتر که به شکل کویل جمع میشوند (C5).
RSJ: مخفف Rolled Steel Joists به معنی تیرچه های فولادی نورد شده که در پروژه های ساختمانی مورد استفاده قرار می گیرد (C5).
SAF: کوتاه شده Submerged Arc Furnace به معنی کوره قوس الکتریکی (C4).
سند بلاست: فرآیندی است که با استفاده از پاشش شن و ماسه با فشار زیاد به منظور از بین بردن رسوبات سطحی مورد استفاده قرار می گیرد (C11).
اکسید: لایه ی ضخیمی که به دلیل بالا رفتن تنش در اتمسفر کوره روی سطح آلیاژ شکل می گیرد (C1).
SCC: کوتاه شده Stress Corrosion Cracking به معنی ترک خوردگی ناشی از تنش (C6).
شیت: محصول تخت با ضخامت حداکثری 3 میلیمتر (بر اساس استاندارد EN 10079) یا 4.76 میلیمتر (بر اساس استاندارد ASTM A480) (C5).
ساچمه زنی: به تمیزکاری فلز یا مواد سخت به وسیله پرتاب ماسه توسط هوای فشرده ساچمه زنی گفته می شود.
فاز سیگما: فازی است سخت، شکننده، بین فلزی و غیرمغناطیسی با ساختار چهارضلعی. این فاز در نمودارهای دوفازی آهن-کروم و آهن-مولیبدن وجود دارد (C1، C3).
نورد پوسته ای: عملیات نورد با هدف نرم کردن سطح، بهبود صافی و افزایش استحکام تسلیم که نتیجه آن سطح 2B می باشد (C5).
اسلب یا تختال: محصول فولادی نیمه تمامی است که از طریق نورد، آهنگری شمشها یا با ریخته گری مذاب در یک قالب ریخته گری مداوم و سپس برش آنها به طول های مناسب تولید می شود (C5).
سالیدوس: دمایی که زیر آن فاز مذاب وجود ندارد (C3).
محیط ترش: محیطی با گاز طبیعی و روغن خام حاوی مقادیر قابل توجهی سولفید هیدروژن (H2S) (C6).
جوشش: حالتی است که اکسید تشکیل شده روی سطح استنلس استیل شکسته شده و از بین می رود (C6).
SPM: مخفف Skin Pass Mill غلتک نورد پوسته ای (C4).
SCC: کوتاه شده Sulphide Stress Cracking یعنی ترک تنش ناشی از سولفید (C6، C9).
استنلس استیل: آلیاژ پایه آهن با محتوای حداقل 10.5 درصد کروم است که لایه ای اکسیدی و محافظ به منظور مقاومت در برابر خوردگی بر روی سطح آلیاژ تشکیل می دهد (C2).
کرنش سختی: این فرآیند که به آن سخت کاری یا کار سرد نیز گفته می شود، به منظور افزایش استحکام فلز با استفاده از تغییر شکل پلاستیک انجام می گیرد (C5).
خوردگی تنشی (SCC): شکست یک ماده به دلیل تأثیر هم زمان خوردگی و تنش کششی کمتر از تنش نامی ماده است (C6).
استریپ: محصول تخت نورد گرم و نورد سرد شده.
سولفیداسیون: نوعی خوردگی دما بالا که در آن استنلس استیل با ترکیبات گوگرد در محیط واکنش نشان می دهد (C6).
ترک خوردگی تنش سولفیدی (SSC): در صورتی که وقوع خسارت هیدروژنی از نفوذ هیدروژن به داخل آلیاژ پر استحکام و با سختی بالا در محیط حاوی سولفید هیدروژن و انجام واکنش خوردگی سولفیدی حاصل شود و قطعه هم تحت تنش باشد، با پدیده ترک خوردگی تنش سولفیدی (SSC) مواجه خواهیم بود (C6، C9).
زبری سطح: با مقدار Ra (میکرومتر) بیان می شود. هرچقدر مقدار Ra کمتر باشد، صافی سطح بیشتر می باشد (C9).
نورد همراه با تمپر: عملیات نورد به منظور افزایش استحکام استنلس استیل (C5).
تسطیح کششی: عملیات نورد با هدف صاف کردن ورق و سطح آن (C5).
هدایت حرارتی: به جابجایی انرژی حرارتی که بین ذرات با انرژی بیشتر و ذرات با انرژی کمتر اتفاق می‌افتد، هدایت حرارتی گفته می شود (C8).
انبساط حرارتی: تمایل استنلس استیل به تغییر طول در پاسخ به تغییرات دمایی (C8).
چقرمگی: توانایی جذب انرژی در محدوده پلاستیک (C7).
سطح TR: این سطح طبق استاندارد ASTM A480 طراحی شده و طی آن آلیاژ نورد سرد شده (نورد تمپر شده) تا سطوح خاصی از کشش تحت کار سختی قرار می گیرد (C5).
منحنی TTT: کوتاه شده به معنی منحنی دما-زمان-تغییرات که سینتیک رسوب یا سایر تغییرات فاز را به عنوان تابعی از دما نشان می دهد (C3، C11).
استحکام کششی نهایی، Rm: ماکزیمم تنش در منحنی آزمایش کشش که مشخصه حداکثر تنش مهندسی قابل دستیابی بوده و با تغییر طول یکنواخت Ag همراه می باشد (C7).
خوردگی یکنواخت: متداول ترین نوع خوردگی است که به دلیل تماس کل سطح فلز با محیط خورنده، واکنش خوردگی در تمام سطح واقع شده و در نتیجه کاهش ضخامت فلز به صورت یکنواخت است (C6).
تغییر طول یکنواخت، Ag: حد تغییر طول یکنواخت، جایی که گلویی دادن قطعه شروع می شود (C7).
خوردگی مرطوب: تحت عنوان خوردگی آبی نیز شناخته می شود. خوردگی در مایعات، معمولاً آب محور یا در محیط مرطوب (C6).
آستنیت ویدمن اشتاین: لایه های کشیده آستنیت که در دانه های فریت تشکیل شده است. خصوصاً در جوش های استنلس استیل دوپلکس (C3).
VOD: کوتاه شده Vacuum Oxygen Decarburization و به معنی دی کربوریزاسیون اکسیژن در خلاء، و روشی است برای کاهش میزان کربن در استنلس استیل مذاب (C4).
کار سختی: تقویت فولاد با استفاده از تغییر شکل پلاستیک (C2، C5).
کار سختی: افزایش تنش و کرنش در ناحیه پلاستیک منحنی تنش-کرنش (C7).



امتیاز شما به این مطلب چقدر است؟


ارسال نظر درباره این موضوع

Loading...
(اختیاری)
تماس بگیرید